نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
2 سال قبل
0

نثر روان «حکایت: پیرایۀ خرد»:

حکایت

پیرایۀ خرد

  • کتاب: کلیله و دمنه
  • ترجمه: نصرالله منشی

 

در آبگیری سه ماهی بود: دو حازم، یکی عاجز. از قضا، روزی دو صیّاد بر آن گذشتند و با یکدیگر میعاد نهادند که دام بیارند و هر سه را بگیرند.

قلمرو فکری:

در یک برکه کوچک سه تا ماهی زندگی می‌کردند: دو تا از ماهی‌ها دوراندیش و هوشیار بودند و یکی دیگر ناتوان. روزی از روی اتفاق دو صیّاد از آنجا گذشتند و ماهی ها را دیدند. با یکدیگر قرار گذاشتند که دام بیاورند و هر سه ماهی را صید کنند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

آبگیر

برکه، استخر

حازم

محتاط، هوشیار

عاجز

ناتوان و ضعیف

از قضا

اتفاقاً

میعاد

وعده، قرار

میعاد نهادن

قرار گذاشتن

دام

تله، تور

 

ماهیان این سخن بشنودند؛ آنکه حزم زیادت داشت و بارها دست برد زمانۀ جافی را دیده بود، سبک، روی به کار آورد و از آن جانب که آب درمی آمد، بَرفُوْر بیرون رفت.

قلمرو فکری:

ماهی ها صحبت صیادان را شنیدند؛ آن ماهی که خیلی دوراندیش و عاقل بود و بارها هجوم زمانۀ ستمگر را دیده و تجربه کرده بود، سریع دست به کاری زد و از آن سو که آب داخل می‌شد، فورا بیرون رفت.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بشنودند

شنیدند

حزم

دوراندیشی

زیادت

زیادی، افزونی

دست برد

حمله و هجوم

زمانه

روزگار

جافی

ستمگر، ظالم

سبک

به سرعت

جانب

طرف، سو

درآمدن

داخل شدن

برفَوْر

فوراً، بی درنگ

دست برد دیدن

مورد حمله و هجوم قرار گرفتن

قلمرو ادبی:

زمانۀ جافی ß   شخصیت بخشی (اضافه استعاری)

روی به کار آوردن ß   کنایه از اقدام کردن

 

در این میان، صیّادان برسیدند و هر دو جانب آبگیر محکم ببستند.

قلمرو فکری:

در همین میان، ماهی گیران رسیدند و هر دو طرف آبگیر را محکم بستند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

در این میان

در این اثنا

جانب

طرف

قلمرو ادبی:

زمانۀ جافی ß   شخصیت بخشی (اضافه استعاری)

روی به کار آوردن ß   کنایه از اقدام کردن

 

دیگری هم که از پیرایۀ خرد و ذخیرت تجربت، بی بهره نبود، با خود گفت: «غفلت کردم و فرجام کار غافلان چنین باشد و اکنون وقت حیلت است.

قلمرو فکری:

ماهی دوم هم که از خرد و تجربه بهره ای داشت با خودش گفت: سهل انگاری و نادانی کردم و عاقبت کار افراد نادان گرفتاری است. الان [در همین فرصت کم] موقع چاره اندیشی و حیله است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

پیرایه

زیور و زینت

ذخیرت

ذخیره، پس انداز

تجربت

تجربه

بهره

نصیب

غفلت

نادانی و سهل انگاری

فرجام

عاقب، پایان

غافل

نادان

حیلت

حیله، چاره گری

قلمرو ادبی:

پیرایۀ خرد ß   اضافه تشبیهی

ذخیرت تجربت ß   اضافه تشبیهی

 

هر چند تدبیر در هنگام بلا فایدۀ بیشتر ندهد؛ با این همه عاقل از منافع دانش هرگز نومید نگردد و در دفع مکاید دشمن، تأخیر [را] صواب نبیند. وقت ثبات مردان و روز فکر خردمندان است. پس خویشتن مرده کرد و بر روی آب می‌رفت.

قلمرو فکری:

اگرچه چاره اندیشی در هنگام بلا فایدۀ زیادی ندارد؛ با این حال شخص دانا هیچوقت از سود دانش ناامید نمی‌شود و در بی اثر کردن حیلۀ دشمن درنگ نمی‌کند. اینک زمان پایداری مردان و روز اندیشه کردن خردمندان است. پس خودش را به مردن زد و مثل یک ماهی مرده بر روی آب شناور شد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بلا

بلا

منافع

جمع منفعت

نومید

ناامید

دفع

دور کردن

صواب

درست

ثواب

پاداش

ثبات

پایداری

مرده کردن

به مردن زدن

تدبیر

اره اندیشی، اندیشیدن برای یافتن راه کار

مکاید

جمع مَکیدت، مکرها، حیله ها

تأخیر

واپس افکندن، عقب افکندن

 

صیّاد او را برداشت و چون صورت شد که مرده است، بینداخت. به حیلت خویشتن در جوی افکند و جان به سلامت برد.

قلمرو فکری:

ماهی‌گیر او را برداشت و چون به نظرش آمد که ماهی مرده است آن را دور انداخت. آن وقت ماهی دوم با نیرنگ خودش را به نهر انداخت و زنده ماند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

صورت شد

به نظر آمدن، تصوّر شدن

حیلت

نیرنگ، ترفند

قلمرو ادبی:

جان به سلامت بردن ß   کنایه از زنده ماندن

 

و آنکه غفلت بر احوال وی غالب و عجز در افعال وی ظاهر بود، حیران و سرگردان و مدهوش و پای کشان، چپ و راست می رفت و در فراز و نشیب می‌دوید تا گرفتار شد.

قلمرو فکری:

ماهی سوم که نادانی بر او چیره بود و ناتوانی در کارهایش نمایان بود سرگشته و سرگردان شد و با ناتوانی به این طرف و آن طرف می رفت تا اینکه صید شد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

غالب

چیره، غلبه یافته

عجز

ناتوانی

افعال

کارها

ظاهر

مشخص، نمایان

مدهوش

سرگردان

فراز

بالا

نشیب

                                                 پایین

قلمرو ادبی:

پای کشان ß   کنایه از «با کندی و سستی»

چپ و راست ß   تضاد

فراز و نشیب:تضاد

 

کلیله و دمنه:

کلیله و دمنه کتابی پندآموز با اصل هندی است که ابتدا در دوران ساسانی به فارسی میانه ترجمه شد. سپس از فارسی میانه به عربی ترجمه شده و بعد حدود 700 سال پیش توسط نصرالله منشی از زبان عربی به فارسی ترجمه شده است. کلیله و دمنه نام دو شغال از شخصیت‌های اصلی این کتاب داستان است. حکایت‌های گوناگون کلیله و دمنه بیشتر از زبان حیوانات نقل شده ‌است.


سایر مباحث این فصل